روایتهـای پر رمـز و راز سقاخـانه اسماعیـل طلا...
زیارت امام رضا(ع) زیباترین و لذتبخشترین خاطره زندگی من است که در بخش خاصی از قلبم
جای ویژهای را به این فریضه ارزشمند اختصاص دادهام.
هر وقت از سختی روزگار و خستگی مشغلههای زندگی دلم به درد میآید، از یک فرصت استثنایی
استفاده میکنم و خودم را هر طور شده به مشهد میرسانم تا در حرم امن امام هشتم(ع) آرام
شوم.
البته این حکایت فقط در زیارتهای مشهد خلاصه نمیشود، بلکه هر وقت فرصتها برایم ضیق
میشوند چشمهایم را میبندم و عاشقانه خودم را میان صحن انقلاب اسلامی و نزدیکیهای
سقاخانه اسماعیل طلایی رها میکنم و آن وقت دلم روشن و شاد میشود.
از سقاخانه اسماعیل طلایی یاد کردم؛ همیشه وقتی به حرم میآیم ساعتها در این اثر تاریخی
تأمل میکنم، زائران میآیند و میروند و هر کدام جرعهای از آب این سقاخانه میخورند، برای
سفارش کنندهها هم از این زلال شفابخش میبرند.
همیشه فکر میکنم که این سقاخانه چقدر رازهای بیشماری را در دل خود جای داده که هر کدام
روایتی از زندگی یکی از زائران است و تا به حال میلیونها زائر از ابتدای شکل گرفتن این حرم
مقدس پای سقاخانه آمدهاند و رفتهاند.
خدا را شکر که ما نعمت بزرگ ولایت معصومین(ع) را داریم و از همه مهمتر نعمت همجواری با
حضرت سلطان علی بن موسی الرضا(ع) که همین بودن حضرت در ایران شفای دلهاست چه
برسد به این که به دامن قدسیاش دست توسل بزنیم.
التماس دعا...